هستي جونهستي جون، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

فرشته آسموني

به یادت داغ بر دل می نشانم...

1393/7/20 15:45
نویسنده : مامان الي
395 بازدید
اشتراک گذاری

                                                                          

 

 

این روزها تمام بدنم درد میکند، استخوانهایم انگار که شکسته اند. این روزها بدون تو میگذرند اما به سختی نفس نکشیدن. این روزها دستی به مهربانی دستهایت و آغوشی به گرمی آغوشت نیست و حالا خوب میفهمم معنی یتیمی را و چه سخت است تحمل این همه درد...

 

* اینجا جایی است برای نوشتن از خاطرات، خاطرات خوب و به یادموندنی. اما این بار می نویسم از تلخی روزهایی که بی تو میگذرد. شاید هستی هیچ وقت این روزها و این عکس رو به یاد نیاره... شاید هیچ وقت دلیل وقفه طولانی و سر نزدن به اینجا رو نتونه درک کنه، اما میخوام بگم که بدونه باباجون خیلی دوستش داشت و بهش میگفت «هستی بابا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

محسن
23 آبان 93 22:45
بیش از حد سزاواری ام مرا دوست داشت و این چیزی است که مرا وامدار محبتش نگاه خواهد داشت تا روزی که او را ببینم دوباره
مامان آرمان
18 فروردین 94 14:41
عزیزم خدا رحمتشون کنه انشالله سالی پر از خنده وشادی ذر پیش رو داشته باشین