به لطف خدا فرشته ما هم اومد...
چند روزي بود كه حس ميكردم فرشته منم اومده تو دلم اما بازم مطمئن نبودم. چهارشنبه شب، نوزدهم مرداد بعد از اينكه افطار كردم يه دفعه هوس كردم برم يه بيبي چك بزارم. از استرس صداي قلبم شده بود مثل يه طبلي كه انگار محكم در گوشم ميزدن. همينجوري كه رفته بودم تو فكر و منتظر بيبي چك بودم چشمم افتاد ديدم وايييييي خدايا مثبته . از خوشحالي كلي اشك ريختم و براي همه منتظرا دعا كردم. فردا صبح بلافاصله رفتم آزمايش دادم و خدا رو شكر اونم مثبت شد. يه حال عجيبي داشتم، انگار كه روي ابرها راه ميرفتم . اومدم خونه و خبرو به بابايي دادم، اونم خيلي خوشحال شد ...
نویسنده :
مامان الي
19:22